پس از پشت سر گذاردن دوران کودکی و فراگیری مقدمات علوم در فریمان، روح تشنه شهید مطهری رحمهالله ، او را به حوزه مشهد مقدس کشاند. بدین ترتیب، وی در سن دوازده سالگی، وارد حوزه علمیّه مشهد میشود و حدود دو سال که در این حوزه، به فراگیری دانش میپردازد، شرایط سیاسی روز، به او اجازه اقامت و ادامه تحصیل در حوزه مشهد را نمیدهد. به دنبال ویران شدن خانه پدرش در فریمان، به دست کارگزاران رضاخان، استاد، وادار به ترک مشهد و بازگشت به وطن میشود. ایشان در اشاره به شرایط بد سیاسی آن دوره مینویسند: «من که بچه بودم، در حدود سالهای 1314 و 1315 در خراسان زندگی میکردم... در تمام خراسان، دو یا سه معمّم بیشتر پیدا نمیشود. پیرمردهای هشتاد ساله و ملاّهای شصت و هفتاد ساله، مجتهدها و مدرّسها کلاهی شده بودند، درِ مدرسهها همه بسته شده بود ... دوباره به محل خودمان برگشتم. در آن جا هم وضع سختتر از جاهای دیگر بود. پدرم که روحانی و پیرمرد هفتاد و هشتاد ساله بود، او را به زور کشیدند و بردند، مکلاّیش کردند.
عزیمت به حوزه مشهد مقدس
پس از پشت سر گذاردن دوران کودکی و فراگیری مقدمات علوم در فریمان، روح تشنه شهید مطهری رحمهالله ، او را به حوزه مشهد مقدس کشاند. بدین ترتیب، وی در سن دوازده سالگی، وارد حوزه علمیّه مشهد میشود و حدود دو سال که در این حوزه، به فراگیری دانش میپردازد، شرایط سیاسی روز، به او اجازه اقامت و ادامه تحصیل در حوزه مشهد را نمیدهد. به دنبال ویران شدن خانه پدرش در فریمان، به دست کارگزاران رضاخان، استاد، وادار به ترک مشهد و بازگشت به وطن میشود. ایشان در اشاره به شرایط بد سیاسی آن دوره مینویسند: «من که بچه بودم، در حدود سالهای 1314 و 1315 در خراسان زندگی میکردم... در تمام خراسان، دو یا سه معمّم بیشتر پیدا نمیشود. پیرمردهای هشتاد ساله و ملاّهای شصت و هفتاد ساله، مجتهدها و مدرّسها کلاهی شده بودند، درِ مدرسهها همه بسته شده بود ... دوباره به محل خودمان برگشتم. در آن جا هم وضع سختتر از جاهای دیگر بود. پدرم که روحانی و پیرمرد هفتاد و هشتاد ساله بود، او را به زور کشیدند و بردند، مکلاّیش کردند.
اشتیاق به ادامه تحصیل
با این که استعمارگران، با روی کار آوردن رضاخان، انواع سختگیریها و کارشکنیها را در فراگیری علوم دینی و فعالیّت روحانیون ایجاد میکردند؛ یک روز دستور میدادند که عمامهها برداشته شود، روز دیگر دخالت روحانیّت در مسایل اجتماعی و سیاسی، عزاداری برای سیدالشهدا و دیگر شعایر اسلامی ممنوع میشد، امّا هیچ یک از این کارشکنیها در نخستین روزهای طلبگی، در تصمیم استاد مطهری، ذرّهای تزلزل ایجاد نکرد. استاد مطهری، در ضمن اشاره به مشکلاتی که برای روحانیون در زمان رضاخان ایجاد شده بود، چنین مینویسند: «امّا من پاهایم را در یک کفش کرده بودم که باید به قم بروم. در آن وقت، [قم] مختصر طلبهای داشت که حدود چهارصد نفر بودند. مادرِ ما اصرار داشت که به قم نروم... به همین جهت دایی ما را که خود اهل علم بود... مأمور کرد تا مرا از رفتن منصرف سازد در سفری که با هم رفتیم، هر چه او میگفت، من جواب منفی میدادم.
پیگیری تحصیلات در قم
از آن جا که وارد شدن به حوزه علمیه قم، یکی از آرزوی قلبی استاد مطهری بود، وقتی وی در سال 1316 شمسی به آرزوی خود رسید، بیدرنگ، با عزمی جزمتر و تلاش و پشتکار بیشتر، براساس یک برنامه منظم، آموزش علوم اسلامی را پیگیری کرد. نخست، ادامه درسهای سطح را تکمیل کرد. در این راستا، نخست در کلاسهای درس شهید محراب، مرحوم صدوقی رحمهالله که مشغول تدریس «مطوّل» بود، معانی و بیان و بدیع را دنبال کرد و همزمان، در درس «شرح لمعه» آیتاللّه مرعشی نجفی حاضر شد و در حدود سال 1320 شمسی، در درس «کفایة الاصول» آیتاللّه محقق داماد شرکت کرد. سطح عالی را که به پایان رساند، در درسهای خارج فقه و اصول اساتید برجسته حوزه، چون حضرت آیتاللّه العظمی سیّدمحمّد حجّت کوهکمری، آیتاللّه العظمی سیّدمحمّدتقی خوانساری، آیتاللّه العظمی بروجردی و... شرکت کرد. علاوه بر این، از درسهای حکمت و فلسفه بزرگانی چون آیتاللّه میرزا مهدی آشتیانی، حضرت امام خمینی رحمهالله و آیتاللّه علامه طباطبائی و... استفاده کامل برد. طولی نکشید که در نتیجه تلاشهای نخستین برانگیز خود، در شمار یکی از اساتید برجسته حوزه علمیّه قم، به تربیت و آموزش طلاب پرداخت.
هجرت به قم
در چه سالی ایشان به حوزه علمیه قم رفتند و چه خاطراتی از آن زمان دارید؟برادر استاد: تاریخِ درستِ رفتن ایشان به قم، سال 1315 است درست شش هفت ماه بعد از فوت آیة الله حائری، دوره اختناق شدید و مبارزه با روحانیت و مظاهر دینی مذهبی و بستن مدارس و مساجد بود. اغلب کسانی که در کسوت روحانیت بودند تغییر لباس داده بودند. با همه اینها ایشان اصرار داشت برای ادامة تحصیل به قم برود. چون پدرم وضع بدی داشت و با پول مختصری ایشان را روانه قم کرد، در این دوران ایشان با فشار و مضیقه زیادی، زندگی را می گذراندند، و در اثر سوء تغذیه ایشان بیماری شدیدی گرفت که مرحوم آیة الله صدر ایشان را به بیمارستان نکویی قم بردند و مورد معالجه قرار دادند و عوارض آن بیماری تا مدتها بود.
آقای مطهری بهر حال تا سال 1320 به دلیل شوق ایشان به درس کمتر به فریمان می آمد در سال 1321 آمد و مرا با خود به قم برده و چون از وجوه شرعی استفاده نمی کردیم و فقط به کمک شهریه زندگی می کردیم، کلاً در مضیقه بودیم و از حداقل غذا بهره مند می شدیم. در قم من هیچ وقت عبای نو بر دوش ایشان ندیدم و تمام عباهای ایشان کهنه یا پاره بود. با این حال در سال 1325 نذر کرد که اگر خداوند به او توفیق خدمت به دین اسلام را بدهد منبر مجانی برود. کم کم کار تبلیغ را آغاز و برای دهه محرم به شهرستانها می رفت.
ایشان طلبه فاضلی بود و مایه داشت، همیشه می گفت: منبر باید از خود انسان جوشش داشته باشد مثل چشمه آب است، هر چه آب بردارند، باز پر می شود تقلیدخوب نیست.
سالی که من به قم رفتم ایشان کفایه را پیش آیة الله محقق داماد (ره) می خواند.
درس خارج را با مرحوم آیة الله حجت و آیة الله صدر و آیة الله خوانساری شروع کرد بعداً ایشان به مرتبه ای رسید که دیگر دروس کسانی چون آیة الله صدر و آیة الله کوه کمره ای او را قانع نمی کرد. بنابراین تصمیم گرفت به خدمت امام خمینی(ره) که فلسفه و سطح علوم قدیم را تدریس می کردند مشرف شود. ایشان از امام (ره) تقاضای یک دورة کامل درس خارج کرد. آنها در حجره خودمان درس خارج را شروع کردند اما مشتاقان درس به حدی زیاد شدند که از حجره به مسجد بالا سر و بعد به مسجد «سلماسی» رفتند. این درس دوازده سال ادامه داشت.«رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا الله عَلَیه»
مراد و مریدو این استاد و شاگرد بر سرپیمان خویش با پروردگارشان آن چنان استوار ایستادند که بعثتی دیگر برانگیختند و انقلابی عظیم بر پایه سنت نبوی و مکتب علوی و نهضت حسینی پایه ریزی نمودند.
بیان مقام معظم رهبری: من به حال آقای مطهری غبطه می خورم، این لطفی که خداوند در حق ایشان کرد واقعاً چیز عجیبی بود. مثلاً در زمانی که ایشان به قم رفت همان اوایل کار، استادی مثل امام خمینی پیدا کرد. کمتر کسانی بودند که توانسته باشند در آن برهه از زمان از این سرچشمه موّاج صفا و معنویت و عرفان و حکمت استفاده کنند.
از ارتباط این استاد و شاگرد بی نظیر بازهم بفرمائید؟برادر استاد: رابطه ایشان با امام، حتی رابطة مرید و مرادی نبود بلکه سرسپردگی بود، کلمه «حاج آقا روح الله» برایش کلمة متبرکی بود. حضرت امام هم فوق العاده به ایشان علاقمند بودند.
ایشان معتقد بود که امام در تمام کارهایشان مویدند و همیشه می گفت: ببین تفاوت این مرد با دیگران چقدر است! که شب بلند می شود تهجدش را انجام می دهد، قرآنش را می خواند، دعاهایش را می خواند، گریه هایش را می کند و با دل صاف می نشیند و اعلامیه می نویسد. این اعلامیه باید نافذ باشد. اصلاً این چیزها به او الهام می شود خداوند راه را به این مرد نشان می دهد.
«وَ قَضی رَبُّکَ اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِیَّاهُ وَ بِالْوَالِدَینِ اِحْسَاناً »
هجرت به تهران
استاد مرتضی مطهری در سال ۱۳۳۱ پس از ۱۵ سال تعلیم و تعلم در شهر مقدس قم ، به تهران آمد . آقای هاشمی رفسنجانی از آن سالها – یعنی هجرت مطهری به تهران – به تلخی یاد می کند :
« چه روزهای تلخی بود وقتی که با خبر شدیم استاد فلسفه و فقه و اخلاق از حوزه قم رفته است و تلخ تر وقتی شد که شنیدیم ایشان تحت فشار فقر و نیاز مادی مجبور شده اند حوزه را – که محیطی سخت مورد علاقه شان بود و تا آن اواخر عمر هم آرزوی برگشت به محیط حوزه قم را داشتند – ترک کند ». (۱۴)
آیت الله شهید محمد صدوقی علت مهاجرت استاد مطهری را چنین بیان می کند : « از آنجا که اوضاع زندگی در قم برایشان سخت و ناگوار شد ، ناچار به تهران حرکت کرد». (۱۵)
هر چند که فقر و ناتوانی مالی یکی از عوامل هجرت استاد مطهری از قم به تهران بود اما باید به این نکته نیز اشاره نماییم که سوء تفاهم آیت الله بروجردی در مورد ایشان نیز از عوامل مهم هجرت بود . آیت الله بروجردی مرجع بلامنازع جهان تشیع بود و افتادن از چشم او مسلما تاوان بزرگی داشت و اطرافیان و منحرفین دقیقا کاری کرده بودند که نه تنها مطهری را به حضور نمی پذیرفت بلکه نامه ای را که آقای مطهری نوشته بود و امیدوار بود بتواند آن را از طریق آقای منتظری – دوست و همفکر خود که به بیت آیت الله بروجردی رفت و آمد داشت – به دست آقای بروجردی برساند ، موفق نشد و آقای بروجردی نامه را نپذیرفتند لذا فقر و بینوایی و خمود و بی اعتمادی دست به دست هم دادند و مرتضی مطهری که تا آن زمان نشان داده بود یکی از امیدهای بزرگ حوزه های علمیه و اسلام است ، کانون علم و معارف اسلامی را ترک کرد . اما از آنجا که عنایت خداوندی مشمول بندگان خاص و برگزیده است ، نتیجه این هجرت بسیار مبارک و پسندیده شد .
هم اکنون این پرسش وجود دارد که اگر او به تهران مهاجرت نمی کرد ، می توانست منشأ تحولات علمی برای اسلام و انقلاب اسلامی باشد ؟ یقینا در این هجرت دست هدایت خداوند ، مطهری را به سمتی کشانید تا با استفاده از زمان و مکان جدید و حوزه کاربردی بیشتر و وسیعتر ، بتواند دانش اندوخته خود را در اثر نزدیکی به افراد و محافل مختلف ، به شکل عینی تر به جامعه عرضه نماید . با توجه به علاقه زیاد استاد مطهری به دانش اندوزی ، او همواره از خود پرسش می کرد و نیز به دنبال پرسشهای دیگران درباره اسلام بود . علم جویی او مرز نداشت و واقعا در کسب دانش زیاده طلب بود زیرا روح او روح قرآنی بود .(۱۶)
استاد مطهری به تهران آمد و در جلسات هفتگی مرحوم کوشانپور – که در منزل ایشان برگزار می شد – نماز جماعت می گزارد و تفسیر قرآن می گفت . آن گاه استاد مطهری ، به مدرسه " مروی " رفت و تدریس را در این مدرسه علمیه آغاز کرد . سپس با کمک مرحوم کوشانپور ، خانواده را از قم به تهران انتقال داد . زندگی مطهری در تهران به سه مرحله عمده تقسیم می شود . در هر کدام از این مراحل – با توجه به اینکه مردان بزرگ محصول و میوه زمانه خویشند – مطهری به تأثیر از شرایط فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی عصر خویش ، جامعترین و مفیدترین اقدامات را انجام داد .
______________________
پاورقی
۱۴ سرگذشتهای ویژه از زندگی استاد شهید مطهری ، ج ۲ ، ص ۳۰ ۲۹.
۱۵ همان ، ص ۱۵ .
۱۶ از سخنان آیت الله جوادی آملی درباره استاد مطهری . ر . ک . به : جلوه های معلمی استاد ، انتشارات مدرسه ، تهران ، چاپ پنجم ، ۱۳۷۲ ، ص ۹۰ . آیه مبارکه " رب زدنی علما " .
علت خروج شهید مطهری از حوزه علمیه قم
به گزارش خبرآنلاین، رهبر فرزانه انقلاب 28 سال قبل و در ایام سالگرد شهادت آیت الله مطهری در گفتگویی ضمن بررسی شباهت ها و تفاوت های این شهید و دکتر شریعتی، برخی نکات جالب زندگی شهید بزرگوار مرتضی مطهری را نیز بازگو کرده است.
بنا بر این گزارش، رهبر انقلاب در پاسخ به سوالی در خصوص ریشه های خروج استاد مطهری از حوزه علمیه قم می گوید:
تا آنجا که ما شنیده بودیم آقای مطهری بر اثر فقر از حوره علمیه خارج شد ـ تا آنجا که ما شنیده ایم ـ هیچ چیز دیگری که اصولا موجب خروج ایشان از حوزه شده باشد، وجود نداشت. البته ایشان تهران که آمدند منشاء آثار و برکات زیادی شدند اما من شنیده ام ـ یادم نیست که با خود ایشان صحبت کرده باشم ـ شنیده ام که ایشان در قم که بودند از لحاظ وضع زندگی مضیقه مالی زیادی داشتند و برای اینکه یک کاری و شغلی پیدا کنند تا بتوانند زندگی شان را اداره کنند مجبور می شوند به تهران بیایند.
رهبر انقلاب ادامه می دهد: در حوزه علمیه قم دو جور طلبه بود: یک جور طلبه هایی که از یک رفاه نسبی برخوردار بودند، منبر می رفتند یک منشاء مالی خانوادگی داشتند. بعضی نه، این را نداشتند. به این دسته دوم واقعا سخت می گذشت و مطهری از این قبیل بود و مجبور شد از حوزه بیاید بیرون ولی خوب تهران که آمده بودند از وجودشان استفاده های بزرگی شده بود و منشاء تحولی در جریان تفکر اسلامی شدند.
به گزارش خبرآنلاین، رهبر انقلاب در بخش دیگری از این مصاحبه به نقش بی نظیر شهید مطهری در زمینه بازشناسی اسلام و زدودن هرگونه غبار شرک و التقاط از دین اشاره می کند و می گوید: نقش مرحوم مطهری به نظر من نقش درجه یک بود....نوشته ایشان و سخنرانی های ایشان هر دو مثل درس بود. شما کسی را فرض کنید با یک اندیشه متین و عمیق با انگیزه بازشناسی اسلام، و با برخورداری از ابزار بیان و قلم و درک محیط مستعد و آماده ای مثل سال 58 تهران قرار بگیرد، طبیعی است که نقش بسیار موثری داشته باشد...
در مورد التقاط هم باید بگویم که ایشان تا مدت ها تنها کسی بود که به خطر التقاط توجه می کرد. تا سالهای 53-52 بسیاری از علمای روشنفکر و فضلا و محققین ما در تهران و قم و مشهد و جاهای دیگر خطر التقاط را توجه نمی کردند. نوشته های مجاهدین و غرب گرایان و غیره را می خواندند، نقاط اشتباه و انحرافش را هم می فهمیدند منتهی به دیده اغماض به آن نقاط می نگریستند. مرحوم مطهری تنها کسی بود که در این میان اغماض نمی کرد...ایشان در مبارزه با التقاط به نظر من نقش اول و درجه یک را دارند.
جامعیت شهید مطهرى
خصیصه سوم، جامعیت شهید مطهرى بود. ممکن است عالمی اهل بیان و خطابه باشد، عالم دیگری قلم زیبا و شیوایی داشته باشد، عالم دیگری فیلسوف یا مفسر یا فقیه و یا دانشمند اجتماعی باشد و مسائل اجتماعی را خوب درک کند، اما کمتر کسی را می توان یافت که در همه این رشته ها تبحر داشته باشد. اما مرحوم شهید بزرگوار مطهری در همه این رشته ها تبحر و جامعیت داشت.
من نمی خواهم مبالغه کنم ولی شهید مطهرى از بسیاری از کسانی که نامشان به اجتهاد و به فقه اصطلاحی (فقه جواهری) بر سر زبانهاست، قطعاً عالم تر و فقیه تر بود، اما چون اهل ادعا نبود، در این بعد هم کسی او را نشناخت.
شهید مطهرى فقیه بزرگواری بود که می توانست احکام دین را از عمق دریای قرآن و روایات استخراج کند و استنباط و بازگو نماید. البته می دانید که فقه، هم معنای لغوی دارد و هم معنای اصطلاحى. اسلام را به معنی واقعی شناختن، یعنی توحید و نبوت و معاد و عدل و امامت را شناختن، فقه لغوی است که در این باب روایات بسیاری داریم. مثلاً در روایات مربوط به امام صادق علیه السلام آمده است: لو اتیت بشابّ من شباب الشیعه لا یتفقه بالدین لادّبته یعنی اگر به جوانی از جوانان شیعه برخورد کنم که در مقام شناخت درست دین نباشد، او را تأدیب می کنم.
مرحوم آقای مطهری غیر از تسلط بر فقه لغوى، فقیه به معنای اصطلاحی هم بود. قرآن مجید هم به عنوان یک واجب کفایی می فرماید: فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم. (توبه 122)
شهیدمطهری فیلسوفی بسیار عالی مقام بود و به معنای واقعی فیلسوف بود، نه فیلسوفی که فقط اهل اصطلاحات باشد؛ فیلسوفی که وقتی مبانی فلسفه را می گفت تحلیل می کرد و این تحلیل از عمق جانش مایه می گرفت نه اینکه اصطلاحات فلسفی را فقط در ذهن و مغزش جا داده باشد و بخواهد آنها را بازگو کند.
شهید مطهرى در عین حال مفسر عظیمی هم بود. همان طور که می دانید یکی از مشکل ترین آیات قرآن آیه شریفه هدی للمتقین (بقره2) است. بحث این است که چطور قرآن با این همه کفاری که هدایت کرده است هدی للمتقین است؟ اگر به تفاسیر دیگر نگاه کنیم و نظر تفسیری ایشان را هم ببینیم خواهیم دید که بهتر، زیباتر، گیراتر و دلنشین تر از تفسیر ایشان برای هدی للمتقین وجود ندارد(5) و یا تفسیر آیه شریفه «و وجدک ضالّاً فهدی»(الضحی7) را که شهید مطهرى بیان کرده با دیگر تفاسیر مقایسه کنید خواهید دانست که چه تفسیر زیبایی از این آیه مشکل قرآن به یادگار گذاشته است:
مفسرین درباره این آیه خیلی بحث کرده اند که مقصود چیست؟ برخی از اشخاص تا صحبت از ضلالت و هدایت می شود خیال می کنند ضلالت ازنظر قرآن منحصر است به بت پرستی و تصور می کنند که العیاذ بالله پیامبر اکرم بت پرست بوده و خدا او را هدایت کرده است. به شهادت تاریخ قطعاً این گونه نبوده است، بلکه ضلالت و هدایت ازنظر قرآن مراتب و درجاتی دارد. یکی از هدایتها هدایت عقل است، یعنی خدا به هر انسانی که عقل داده است او را از ضلالت نجات داده. خود پیغمبراکرم هم یک سلسله از هدایتها را قبل از آنکه وحی به طور رسمی بر ایشان نازل شود به حکم عقل وافر خدادادی خویش دریافت می کرد. گذشته از این، هدایتهای دیگری در دوره قبل از بعثت شامل حال پیغمبر می شد که به صورت نیروی مرموزی همراه پیامبر بود و خود پیامبر آنها را نقل کرده است. بنابراین هدایت آن نیروی مرموز یا هدایت فرشته یک درجه از هدایت عقل بالاتر است و هدایتی هم که پیامبراکرم از طریق وحی به وسیله جبرئیل می شد، یک درجه بالاتر. خدا می خواهد به پیغمبر بگوید: ما به تو عقل دادیم وگرنه گمراه بودى، با آن نیروی مرموزی که همراه تو همیشه داشتیم تو را هدایت کردیم و اگر این نیرو به همراه تو نبود، این درجه از هدایت را نداشتی و گمراه بودى، و از همه بالاتر اگر هدایت وحی ما نبود تو نه کتاب می دانستی چیست و نه ایمان را می شناختى. بنابراین آن چیزی که حتی برای شخصیتهای معنوی هدایت است برای امام و پیغمبر ضلالت است. هدایت و ضلالت مانند روشنایی و تاریکی است. همان گونه که روشنایی و تاریکی امری نسبی است هدایت و ضلالت هم نسبی است. )
شهید مطهرى در تفسیر و در فقه جامعیت داشت و اهل بیان بود. قرآن می فرماید: الرحمن. علم القرآن. خلق الانسان. علمه البیان (الرحمن 1-4) مهمترین ویژگی که قرآن برای انسان بیان می کند علمه البیان است. آقای مطهری انصافا اهل بیان بود، در عین اینکه اهل قلم هم بود. قرآن می فرماید: ن والقلم و ما یسطرون (قلم1) قلم شیوا و زیبا و رسا و روان این مرد، مشکل ترین مطالب را در ساده ترین عبارات بیان می کرد، به گونه ای که عامی ترین انسانها و همچنین عالمترین انسانها می توانستند به سهم خود از آنها به نحو مطلوب بهره ببرند. این گونه نیست که فردی که در سطح علمی بالایی نباشد بگوید من جزوه ایشان را خواندم و نتوانستم از آن استفاده کنم و یا عالمی بگوید آثار ایشان در سطح پایین است و به درد من نمی خورد.
امام بزرگوار(ره) که هم مرجع تقلید است و هم اهل فلسفه و عرفان، آثار شهید مطهرى را بدون استثناء تایید کرده است و نگفته است که بعضی از آنها خوب است و بعضی خوب نیست، بلکه بر همه آثار آن شهید والامقام مهر تایید زده است.