نقش عشق در ارتباط موثر


شخصیت امام علی (ع) دارای ابعاد گسترده ای است که بحث از آن نیاز به تحقیق مستقل دارد. شهید مطهری در کتاب جاذبه ودافعه علی (ع)  به ابعادی از این شخصیت بی مثال پرداخته که کمتر مورد توجه واقع می گردد.این کتاب با استناد به اسناد تاریخی به ویژگیهای امام علی (ع) در مواجهه با دیگران می پردازد که گروهی را به خود جذب کرده و دیگرانی را دفع می کند.  شهید مطهری این ویژگی را اساسا به اسلام نسبت داده است. 


آنچه مسلم است جوهر و گوهر اصلی ارتباطات در مکتب اسلامی و قرآنی، شور عشق و موج محبت مبتنی بر عقل و روحی بود و انبیاء و ائمه اطهار(علیهم‌السلام) با تکیه و تاکید بر این مهم، توانستند پایداری و پویایی مکتب و مرام خویش را تضمین نمایند.

در همین راستا، قرآن خطاب به رسول گرامی اسلام می‌فرماید:

نیکی و بدی یکسان نیست[بدی را] با آنچه نیکوتر است رفع کن که ناگاه[خواهی دید] همان کسی که میان تو و او دشمنی بود، چون دوستی صمیمی گشته است. (فصلت/ 34)


در این مقاله با تاکید و تأملی بر کتاب بسیار ارزشمند "جاذبه و دافعه علی"، نقش عشق در ارتباط موثر را بیان خواهیم کرد.
 
مهر و محبت عامل پایداری دولت

در این باره همین بس، بداینم و بخوانیم که امیر مومنان در فرمان خویش به مالک اشتر آنگاه که او را به زمامداری مصر منصوب می‌کند در باره رفتار با مردم چنین توصیه می‌کند:

«احساس مهر و محبت به مردم را و ملاطفت با آنها را در دلت بیدار کن ... از عفو و گذشت به آنان بهره‌ای بده همچنان که دوست داری خداوند از عفو و گذشتش تو را بهره‌مند گرداند.» (نهج البلاغه، نامه 53)

 اگر علی همه فضائل انسانی را که داشت می‌داشت، آن حکمت و آن علم، آن فداکاریها و از خود گذشتگی‌ها ... آن ایثار، آن مروت و مردانگی نسبت به دشمن و ... اگر علی همه اینها را که داشت می‌داشت اما رنگ الهی نمی‌داشت، مسلماً این قدر که امروز عاطفه‌انگیز و محبت‌خیز است نبود

«قلب زمامدار بایستی کانون مهر و محبت باشد نسبت به ملت، قدرت و زور کافی نیست. با قدرت و زور می‌توان مردم را گوسفندوار راند ولی نمی‌توان نیروهای نهفته آنها را بیدار کرد و به کار انداخت، نه تنها قدرت و زور کافی نیست، عدالت هم اگر خشک اجرا شود کافی نیست، بلکه زمامدار همچون پدری مهربان باید قلباً مردم را دوست بدارد و نسبت به آنان مهر بورزد و هم باید دارای شخصیتی جاذبه دار و ارادت آفرین باشد تا بتواند اراده آنان و همت آنان و نیروهای عظیم انسانی آنان را در پیشرو هدف مقدس خود به خدمت گیرد.» (جاذبه واقعه علی علیه‌السلام، مطهری، ص71) در اینجا به جاست که اندکی راجع به ماهیت عشق و وجوه تمایز عشق اطاعت آور و پایدار و موثر و عشق بی فروغ و ناپایدار بیندیشیم.



آیا عشق هدف است یا وسیله؟

«بحث‌های گذشته در باب عشق و محبت مقدمه بود و اکنون می‌خواهیم به نتیجه برسیم. مهمترین بحث ما (که در حقیقت بحث اصلی ما است) اینست که آیا عشق و علاقه به اولیاء و دوستی نیکان، خود هدف است یا وسیله‌ای برای تهذیب نفس و اصلاح اخلاق و کسب فضائل و سجایای انسانی.

 
عشق بی فروغ

در عشق‌های حیوانی، تمام عنایت و اهتمام عاشق به صورت معشوق و تناسب اعضا؛ و رنگ و زیبایی پوست اوست و آن غرائز است که انسان را می‌کشد و مجذوب می‌سازد، اما پس از اشباع غرائز دیگر آن آتش‌ها فروع ندارد، و به سردی می‌گراید و خاموش می‌گردد.

 
عشق اطاعت آور

اما عشق انسانی همچنان که گفتیم حیات است و زندگی، اطاعت‌آور است و پیرو ساز، و این عشق است که عاشق... می‌کوشد تا جلوه‌ای از معشوق باشد و کپیه‌ای از روش‌های او.» (همان، ص 72) «محبت به سوی مشابهت و مشاکلت می‌راند. قدرت محبت سبب می‌شود که محب به شکل محبوب در آید. محبت مانند سیم برقی است که از وجود محبوب به محب وصل گردد، و صفات محبوب را به وی منتقل سازد. و اینجاست که انتخاب محبوب اهمیت اساسی دارد. لهذا اسلام در موضوع دوست‌یابی و اتخاذ صدیق [و انتخاب همسر؛ همسفر، رهبر و راهنما] بسیار اهتمام ورزیده و در این زمینه آیات و روایاتی بسیار وارد شده است، زیرا دوستی همرنگ ساز است و زیبا ساز و غفلت آور، آنجا که پرتو افکند عیب را هنر می‌بیند و خار را گل و یاسمن(همان، ص 74) ... بشر به اکسیر محبت نیکان و پاکان سخت نیازمند است که محبت بورزد و محبت پاکان او را با آنها هم رنگ و هم شکل قرار دهد.(همان، ص 75)



 از جمله حقایق تاریخی اسلام که موجب اعجاب هر بیننده و محقق انسان شناس و جامعه شناس است، انقلابی است که اسلام در عرب جاهلی به وجود آورد.



محبت به پاکان، عامل تهذیب و تقلید

تجربه نشان داده است که آن اندازه که مصاحبت نیکان و ارادت و محبت آنان در روح موثر افتاده است، خواندن صدها جلد کتاب اخلاقی موثر نبوده است.

مولوی پیام محبت را به ناله‌ی نی تعبیر کرده است، می‌گوید:

همچو نی زهری و ترباقی که دید؟
                                                        همچو نی دمساز و مشتاقی که دید؟

هر که را جامه ز عشقی پاک شد
                                                 او ز حرص و عیب کلی پاک شد

شاد باش ای عشق خوش سودای ما
                                              ای طبیب جمله علت‌های ما


گاهی بزرگانی را می‌بینیم که ارادتمندان آنان حتی در راه رفتن و لباس پوشیدن و برخوردها و ژست سخن، از آنان تقلید می‌کنند، این تقلید اختیاری نیست، خود به خود و طبیعی است. نیروی محبت و ارادت است که در تمام ارکان هستی محب اثر می‌گذارد و در همه حال او را همرنگ محبوب می‌سازد. این است که هر انسانی باید برای اصلاح خویش دنبال اهل حقیقتی بگردد و به او عشق بورزد. تا راستی بتواند خویش را اصلاح کند... ملای رومی یکی از آن افراد است. او از اول این چنین سوخته و پرهیجان نبود. مردی دانشمند بود اما سرد و خاموش در گوشه‌ای از شهرش مشغول تدریس بود. از روزی که با شمس تبریزی برخورد کرد و ارادت به او دل و جانش را فرا گرفت دگرگونش ساخت و آتشی در درونش بر افروخت و همچون جرقه‌ای بود که در انبار باروت افتاده است، شعله‌ها افروخت. مثنوی او بی شک یکی از بزرگ‌ترین کتابهای جهان است. اشعار این مرد همه‌اش موج است و حرکت. دیوان شمس را به یاد مراد و محبوب خویش سروده است...

بلبل از فیض گل آموخت سخن  ورنه نبود  این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

از این جا می‌توانیم استفاده کنیم که کوشش و کشش، با فعالیت و انجذاب باید همراه باشند. از کوشش بدون جذبه، کاری ساخته نیست کما این که کشش بدون کوشش به جایی نمی‌رسد. (همان، ص 81)

 


عشق، عامل انقلاب

«از جمله حقایق تاریخی اسلام که موجب اعجاب هر بیننده و محقق انسان شناس و جامعه شناس است، انقلابی است که اسلام در عرب جاهلی به وجود آورد. روی حساب عادی و با ابزار آموزش‌ها و پرورش‌های معمولی اصلاح چنین جامعه‌ای احتیاج به گذشت زمانی بسیار دارد تا نسل کهنه و مانوس با رذائل منقرض گردد و از نو نسلی جدید پی ریزی شود امّا از اثر جذبه‌ها و کشش‌ها نیز نباید غافل بود که گفتیم همچون زبانه‌های آتش ریشه‌سوز مفاسد است.
غالب یاران رسول خدا به آن حضرت عشق می‌ورزیدند و با مرکب عشق بود که این همه راه را در زمانی کوتاه پیمودند و در اندک مدتی جامعه‌ی خویش را دگرگون ساختند. (همان، ص 92)
تا اینجا ارزش و اثر عشق و محبت در ایجاد کشش و جاذبه و رونق‌بخشی به ارتباطات انسانی را مرور کردیم و دانستیم که عشق به خوبان و خوبی‌ها، از اصلی‌ترین پیش‌نیازهای متقاعدسازی مخاطب و جلب و جذب آنان به شمار می‌آید. و نیز معلوم گشت که عشق پاکان وسیله‌ای است برای اصلاح و تهذیب نفس نه این که خود هدف باشد.

در این بخش از مطالب نگاهی می‌اندازیم به رمز و راز جاذبه امیرالمومنین علی(علیه‌السلام) و نیز نحوه تعاملات توأم با مهر و محبت آن حصرت با افشار و گروه‌های مختلف و از جمله دشمنانش.




رمز جاذبه جاودانه علی(علیه‌السلام)

امروزه بشر، در محاصره و گرداب نفاق و ریا، پوچی و تنهایی، اضطراب و اعتیاد، غرور و استکبار، هیجان و شادی‌های دروغین، فقر و فاصله طبقاتی، ارتباطات و دوستی‌های سرد و منجمد! و زندگی بی روح و بیگانه با عشق و محبت در جستجوی الگویی چند بعدی با پیامی منطبق با فطرت پاک انسانی و جاذبه‌های زیبای معنوی می‌باشد. لذا طرح و تبیین شخصیت برجسته، جهان شمول و با کرامت علی (علیه‌السلام) از ضروریات قطعی و بدیهی در عصر و نسل حاضر به شمار می‌آید.
به راستی رمز جاذبه جاودانه علی(علیه‌السلام) در چیست؟ گفته‌اند و تجربه نیز این را می‌نمایاند که مبانی قدرت و جاذبه متناسب با رویکردهای متفاوت در شش محور اصلی خلاصه می‌شود: 1- پست و ریاست، 2- رفاه و ثروت، 3- زیبایی و جلوه‌های ظاهری، تنومندی و قدرت بدنی، 5- علم و دانش 6- ایمان و نیایش.
رمز موفقیت امام علی(علیه‌السلام) ایجاد صمیمت و نفوذ و سیطره بر دلها و فکرها کدامیک از محورها و مراتب بالا بود؟ معیار و مهارت آن حضرت در تعاملات و ارتباطات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی چه بود که این چنین «عشق‌ها را برانگیخته و دلها را به خود شیفته ساخته و رنگ حیات جاودانگی گرفته و برای همیشه زنده است؟ ...



اگر رابطه‌مان را با خدا و اولیای الهی اصلاح کنیم، آنگاه رابطه ما با خود، خانواده، خویشان، شهروندان سامان یافته و هدفمند خواهد شد


مسلماً ملاک دوستی از جسم او نیست، زیرا جسم او اکنون در بین ما نیست و ما آن را احساس نکرده‌ایم. و باز محبت علی از نوع قهرمان دوستی که در همه ملت‌ها وجود دارد نیست. هم اشتباه است که بگوییم محبت علی از راه محبت فضیلت‌های اخلاقی و انسانی است، و حب علی، حب انسانیت است. درست است که علی مظهر انسان کامل بود و درست است که انسان نمونه‌های عالی انسانیت را دوست می‌دارد، اما اگر علی همه این فضائل انسانی را که داشت می‌داشت، آن حکمت و آن علم، آن فداکاریها و از خود گذشتگی‌ها ... آن ایثار، آن مروت و مردانگی نسبت به دشمن و ... اگر علی همه اینها را که داشت می‌داشت اما رنگ الهی نمی‌داشت، مسلماً این قدر که امروز عاطفه‌انگیز و محبت‌خیز است نبود.

علی از آن نظر محبوب است که پیوند الهی دارد. دل‌های ما به طور ناخود آگاه در اعماق خویش با حق سَر و سِر و پیوستگی دارد، و چون علی را آیت بزرگ حق و مظهر صفات حق می‌یابند به او عشق می‌ورزند. در حقیقت پشتوانه عشق علی، پیوند جان‌ها با حضرت حق است که برای همیشه در فطرت‌ها نهاده شده و چون فطرت‌ها جاودانی است مهر علی نیز جاودان است. نقطه روشن در وجود علی بسیار است، اما آنچه برای همیشه او را درخشنده و تابان قرار داده است، ایمان و اخلاص اوست و آن است که به وی جذبه الهی داده است.»(همان، ص 100 الی 102)

بنابراین اگر در تلاشیم تا آرامش و دوستی، صمیمت و صفا، صداقت و همدلی را در خانه و خانواده، مدرسه و دانشگاه، اداره و اجتماع نهادنیه کنیم، و فسادسوزی راه بیندازیم و آمار رو به افزایش اعتیاد و بزهکاری و طلاق و آسیب‌های اجتماعی را کاهش دهیم، از محورهای شش‌گانه قدرت و جاذبه، ماندگارترین آنها، همانها که الگوی کامل انسانیت، امام علی(علیه‌السلام) دارا بود، دین و دانایی و تأکید و تکیه بر ماندگارترین محورها و معیارها(ایمان و اخلاص) را برگزینیم. اگر رابطه‌مان را با خدا و اولیای الهی اصلاح کنیم، آنگاه رابطه ما با خود، خانواده، خویشان، شهروندان سامان یافته و هدفمند خواهد شد. این، یعنی توسعه یافتگی. توسعه یافتگی نامتوازن و یک بعدی (آنچه که امروز در مغرب زمین شاهدش هستیم) خود بزرگ‌ترین معضل و مانع توسعه یافتگی واقعی است.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد